محل تبلیغات شما



 

تئوری پنجره شکسته محصول فکری دو جرم شناس آمریکائی (Criminologist) بود به اسامی جمس ویلسون (James Wilson) و جورج کلینگ (George Kelling). این دو استدلال می کردند که جرم نتیجه یک نابسامانی است. اگر پنجره ای شکسته باشد و مرمت نشود آنکس که تمایل به شکستن قانون و هنجارهای اجتماعی را دارد با مشاهده بی تفاوتی جامعه به این امر دست به شکستن شیشه دیگری می زند. دیری نمی پاید که شیشه های بیشتری شکسته می شود و این احساس آنارشی و هرج و مرج از خیابان به خیابان و از محله ای به محله دیگر می رود و با خود سیگنالی را به همراه دارد از این قرار که هر کاری را که بخواهید مجازید انجام دهید بدون آنکه کسی مزاحم شما شود.

در میان تمامی مصائب اجتماعی که گریبان نیویورک را گرفته بود ویلسون و کلینگ دست روی باج خواهی های کوچک در ایستگاههای مترو، نقاشی های گرفیتی و نیز فرار از پرداخت پول بلیط گذاشتند. آنها استدلال می کردند که این جرائم کوچک، علامت و پیامی را به جامعه می دهد که ارتکاب جرم آزاد است هر چند که فی نفسه خود این جرائم کوچک اند.

این است تئوری اپیدمی جرم که بناگاه نظرات را به خود جلب کرد. حالا وقت آن بود که این تئوری در مرحله عمل به آزمایش گذاشته شود.

دیوید گان (David Gunn) به مدیریت سیستم مترو گمارده شد و پروژه چند میلیارد دلاری تغییر و بهبود سیستم متروی نیویورک آغاز گردید. برنامه ریزان به وی توصیه کردند که خود را درگیر مسائل جزئی مانند گرفیتی نکند و در عوض به تصحیح سیستمی بپردازد که بکلی در حال از هم پاشیدن بود. اما پاسخ گان عجیب بود. گرفیتی است که سمبل از هم پاشیده شدن سیستم است باید جلوی آنرا به هر بهائی گرفت. او معتقد بود بدون برنده شدن در جنگ با گرفیتی تمام تغییرات فیزیکی که شما انجام می دهید محکوم به نابودی است. قطار جدیدی می گذارید اما بیش از یکروز نمی پاید که رنگ و نقاشی و خط های عجیب بر روی آن نمایان می شود و سپس نوبت به صندلی ها و داخل واگن ها می رسد.

گان در قلب محله خطرناک هارلم یک کارگاه بزرگ تعمیر و نقاشی واگن بر پا کرد. واگن هائی که روی آنها گرفیتی کشیده می شد بلافاصله به آنجا منتقل می شدند. به دستور او تعمیرکاران سه روز صبر می کردند تا بر و بچه های محله خوب واگن را کثیف کنند و هر کاری دلشان می خواهد از نقاشی و غیره بکنند بعد دستور می داد شبانه واگن را رنگ بزنند و صبح زود روی خط قرار دهند. باین ترتیب زحمت سه روز رفقا به هدر رفته بود.

در حالیکه گان در بخش ترانزیت نیویورک همه چیز را زیر نظر گرفته ویلیام برتون (William Bratton) به سمت ریاست پلیس متروی نیویورک برگزیده شد. برتون نیز از طرفداران تئوری "پنجره شکسته" بود و به آن ایمانی راسخ داشت. در این زمان ١٧٠٫٠٠٠ نفر در روز به نحوی از پرداخت پول بلیط می گریختند. از روی ماشین های دریافت ژتون می پریدند و یا از لای پره های دروازه های اتوماتیک خود را به زور بداخل می کشانیدند. در حالیکه کلی جرائم و مشکلات دیگر در داخل و اطراف ایستگاههای مترو در جریان بود برتون به مقابله مسئله کوچک و جزئی پرداخت بهاء بلیط و جلوگیری از فرار مردم از این مسئله کم بها پرداخت.

.

.

.

 

 


 
 
بی.ام.و (B.M.W):
دایره بی.ام.و ، یک ملخ خوش فرم در حال چرخش هواپیماست و رنگ ابی آن ، یادآور آسمان ها می باشد. گفتنی است شرکت بی.ام.و ، موتورهای هواپیماهای جنگی را نیز می سازد.
 
 
 
 
 
آئودی (Audi):
چهار حلقه ارم آئودی ، نمایانگر چهار شرکت کنسرسیم اتویونیون است که با ادغام در یکدیگر ، این شرکت را بنا نهاده اند. آئودی در زبان لاتین یعنی بشنو» که بعد از جنگ جهانی دوم ، این کلمه از زبان آلمانی حذف شد و دوباره در سال 1965 در محافل آلمانی ظاهر شد.
 
 
 
 
 
فراری (Ferari):
یک اسب بلند شده روی دو پا ، نشان خلبان شجاع ایتالیایی در جنگ جهانی دوم بود. درواقع فرانسیسکو باراکا» خلبان شجاعی بود که یک تنه حداقل 5 فروند از هواپیماهای دشمن را در زمان جنگ جهان دوم سرنگون کرد و والدینش ، فراری را ترغیب کردند تا نشان پسرشان را روی خودروهای مسابقه ای خود قرار دهند.
 
 
 
 
 
پژو (Peugeot):
یکی از اولین مدل های پژو به نام مدل شیر شناخته شد که نشان محلی شهر بلفورد» (محل ساخت مدل مزبور) است و از آن زمان تا حالا ، آرم شیر بر روی خودروهای پژو باقی مانده است.
 
 
 
 
مرسدس (Mercdes):
ستاره سه پر مرسدس بنز ، نشان تسلط آن بر زمین ، دریا و آسمان است. این نشان برای اولین بار بر روی دایملر 1909 دیده شد و ترکیبی از نشان دادن تاج افتخار نیز در سال 1926 که نشان کنونی آن است به نمایش درآمد.
 
 
 
 
 
 
پورشه (Porshe):
نشان پورشه ، نشان محلی شهر اشتوتگارت» است. اسب ، علامت مزرعه اشتات و شاخ ها و خطوط مشک و سرخ ، بخشی از نشان سلطنتی پادشاهی وورتمبرگ» است

۰مردان کم سخن بهترین انسان ها هستند .
۰من می دانم که خاموش ماندن نشانه ی عقل است.
۰تنها خودمان برای پایان دادن به زندگیمان باقی مانده ایم.
۰عصاره ی تمام مهربانی ها را گرفته اند و از آن مادر ساختند.
۰دیوانه خود را عاقل می پندارد و عاقل هم می داند که دیوانه ای بیش نیست. 
۰صورت شما همچون کتابی است که مردم میتوانند از آن چیز های عجیبی بخوانند.
۰من وقت خود را اسراف کردم و حالا نوبت اوست که مرا اسراف کند. 
۰تو برای شکست دادن من نیمی از قدرتی را که من برای شکست خوردن دارم ،   نداری . از قدرت تو در عذاب نیستم . چرا که در واقع من از خودم شکست خورده ام.

ویلیام شکسپیر


موفقیت بدست آوردن چیزیست که دوستش داری و خوشبختی نگه داشتن چیزیست که بدست آورده ای.(گوته)

نباید از خسته بودن خود شرمنده باشی بلکه فقط باید سعی کنی خستگی آور نباشی.(هیهام)

اگر مي‌بيني كسي به روي تو لبخند نمي‌زند علت را در لبان فرو بسته ي خود جستجو كن. (ديل كارنگي)

اگر از کسی متنفری از قسمتی از خودت در او متنفری، چیزی که از ما نیست نمی‌تواند افکار ما را مغشوش کند. (هرمان هسه)

 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گنجینه عظیم(نهج‌البلاغه) گروه اقتصاد استان یزد برشی از یک روزمره